این روزها دورم اما نزدیک نزدیکم ، ساکت اما پر از حرفم ، آرام اما غوغایی
ست درونم .... نشسته و میشمارم روزهای رفته و روزهای در پیش رو را و اینکه
چه صبور است این دل !! نمی دانم چه اصراری دارد در زنده نگه داشتن تمامشان!
نمی دانم .
آرامم میکند تنها، قدم های تنهایی اما با یادی از گذشته ها و صدایی که
میخواند و نگاهی رو به آسمان
نگاه میکنم این روزها ...این روزها همه چیز را نگاه میکنم ... حتی او را !

************************************************************************
کاش زندگی با من مهربونتر بود...
عزیز میگه مردها هر قدر هم که بزرگ و باسواد و پول دار بشن، باز هم مثل بچهها هستند. زود قهر
میکنن، زود پشیمون میشن و زود آشتی میکنن. ممکنه جلو زن ها چیزی نگن اما تنها که شدند شروع میکنن به بغض کردن.
میگه به همین خاطره که کسی گریهی مردها رو نمیبینه. عزیز میگه زنها هر قدر هم که کوچیک باشن اما مادرند، پناه
مردهاهستند. حتی دختر کوچولوها پناه باباهاشون هستند ...
**************************************************
تلخ منم، همچون چای سرد که نگاهش کرده باشی ساعات طولانی و ننوشیده باشی. تلخ منم؛ چای یخ که هیچکس ندارد هوسش را...! 